گرگ عاشق شده بود
عاشق طعمه اش
نفسی کشید وسمتش دوید
نزدیکش شد
بوییدش
بوسیدش
دندان تیز کرد
و گلویش را درید
و اما
ذات احساس نمیشناسد
درباره این سایت